persis

۱ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است


«دانشگاه من را خواسته که بروم تهران، همین اصطلاح علامه که داده‌اند بس است. نمی‌خواهم دیگر استاد هم بشوم.»


«به بچه‌ها رحم کن و با بزرگترها مدارا.»

"..یک روز وقتی ایشان در باغ احمدآباد دماوند ساکن بودند، من رفتم جلوی حوض وسط حیاط  و در عالم بچگی هر چه که توانستم ماهی‌های حوض را اذیت کردم. آقا من را زیر نظر داشتند و می‌دانستند که من ماهی را آزار می‌دهم. یک روز با نهایت آرامش به من گفتند: «محمود آقا این ماهی‌ها گناه دارند.» همین یک جمله آنقدر برای من سنگین بود که اکنون با وجود آنکه 40 سال از آن زمان می گذرد، هنوز در گوشم است و از هر تنبیهی برایم بدتر بود."


"42 نفر از سران و فعالان انقلاب که بعضی از آن‌ها بعد انقلاب شهید شدند، همه از شاگردان علامه طباطبایی بودند"

"دختر علامه می‌گفتند هر وقت من مشکی تن می‌کنم حاج آقا می‌گفت چرا مشکی پوشیدی، الا وقتی که آقای قدوسی شهید شده بود"


"یک‌دفعه برگشتند و گفتند: «بهشتی را که می دانم شهید کردند، از آقای خامنه‌ای خبر ندارم.»

هیچ‌کس این موضوع را به ایشان اطلاع نداده بود، اصلاً روزی که در خیابان سرچشمه این اتفاق افتاد، ما به دماوند رفته بودیم. من خودم به آقای مناقبی گفتم که پیش حاج آقا حرفی نزنید و او هم نگفت و فردایش ما آمدیم دماوند و دیگر با حاج آقا حرفی نزدیم. چهلم شهدا هم گذشته بود که ایشان چنین حرفی به من زد. من گفتم: «چه کسی گفته بهشتی را شهید کردند؟!» گفت که خودت را فریب نده و اصلاً خوشش نیامد که من زیر بار نمی‌روم. گفتم: «آقای خامنه‌ای خیلی وقت است که در نماز جمعه پیش نماز شدند»، یک لبخند زد و با خوشحالی گفت: «راست می‌گویی؟» گفتم: «اگر باور نمی‌کنید از آقای قدوسی که الان می آید بپرسید.»"


"بعد از ماجرای هفتم تیر، عمه به ما سفارش کرده بودند که مواظب باشید کسانی‌که می آیند، در رابطه با انفجار حزب و شهادت شهید بهشتی چیزی به حاج آقا نگویند. ما هم سعی می‌کردیم که به هر کسی که می‌خواست نزد حاج آقا برود، تذکر  بدهیم. یک روز عمه خانم با نگرانی به من و آقا مجتبی (پسر یکی از عمه‌های دیگرم) گفتند: «جریان آقای بهشتی را کسی به آقا گفته؟» گفتیم: «نه، چطور مگر؟» گفتند: «آقا گفته‌اند آقای بهشتی حیف شد!»

 روز یکشنبه هشت شهریور سال 1360، ساعت سه بعد از ظهر، ما لب حوض ایستاده بودیم که علامه آمدند در ایوان و دستشان را تکیه دادند به ستون چوبی و گفتند: «آقای رجایی و آقای باهنر طوری شده‌اند؟» ما هم که از همه‌جا بی خبر بودیم گفتیم نه! تازه شب اخبار گفت که این ها مجروح شده‌اند، حتی نگفت شهید شده‌اند. آن‌موقع فهمیدیم داستان شهید بهشتی را از کجا می دانند. دیگر برای ما معما حل شده بود. برای شهیدحسن قدوسی در مدرسه عالی شهید مطهری ختم گرفتند. علامه طباطبایی بودند، شهید قدوسی و شهید بهشتی و خیلی‌های دیگر حضور داشتند. سخنران مراسم هم آقای حسن روحانی بود. علامه علیرغم اینکه برای وقتشان ارزش زیادی قائل بودند، اما از اول تا آخر ختم نشستند."


۰ نظر ۲۴ آبان ۹۴ ، ۱۴:۲۵
M A