persis

۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

"..

جانبازی آذری صحبت می‌کند. آقا می‌گویند: هارالین (کجایی هستی؟)

جانباز به آقا می‌گوید همون دستی که مجروح شده رو بزارید روی قلبم..."

.


۱ نظر ۳۰ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۴۵
M A
من به مجزه های تو ایمان دارم...

۰ نظر ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۱۱
M A
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۲۴
M A

باز هم خداوند در لبه پرتگاه دستم را گرفت..

باز هم از من قصور و از او همه مرحمت...

اتفاقات امروز را که مرور می کنم جز معجزه چیزی به ذهنم خطور نمی کند..

چگونه همه ی اینها این گونه در کنار یکدیگر قرار داده شدند برای حصول نتیجه.

هنوز هم باورش برایم سخت است.. با شناختی که از این ساختار ها دارم..

خدا را شکر..

کماکان معتقدم خداوند مرا بسیار دوست دارد دلیلش را نیز پیشتر گفته ام...

یا اله العاصین.




۰ نظر ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۲۲
M A
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۳۶
M A